رهبر من ......!

رهبر من طلایه دارلاله هایی....! امید امید قلب عاشقایی ....! خمینی زمانه مایی.....!
  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

قوانیــــــن وبـلاگــــــ

بهـــــ توکـــــــل نامــــ اعظمــتــــــ…

بِســـــمِـ اللّــهِـ الرَّحمــــــــنِ الرَّحیـــــــــــمـــ

.

.

.

هــــــرسخــن جـزسخـــنی ازتــــو شنیــــدن سختـــ استــــ

همــــهـ رادیـــــــدن و روی “تـــ ــــو” ندیــــدن سخـتــ استــــ

.

.

.

ســــــــلامـ مـــ ـــولای خوبـــــــمـــ !!!

ممنونــمـ ازتــــــ کــــهـ این اجــــــازه روبهــــــــمــــ دادی

تــــا براتــــــ بنویســـــــــمـ آقــــا.

عزیـــــزدل مـــــادرمـ زهــرا(س) منــــوببخــــــش

الهــــــــی العفـــــــــو…

خدایــاخـــــیلی سختــــهـ قدمـ برداشتـــن تـــــو ایـن راه…

پـَـــــس کـُــــمـَــــــکـَـمــ کـُــنـــــ


قوانیــــــن وبـلاگــــــ:

1-ورودبـاذکرصلواتــ بهـ محضر بقیـة الله(ارواحنافداه)

2-هــــرگونــــــه قضــــــاوتــــ بی جـــــــا ممنـــــــــوع

3-کــــامنتــــ خصــوصــــی فرستــــــادن ممنـــــــــوع

4-ازتوهیـــــن کردن توکامنتــــــ هـا خـودداری شود!

5-استفــادهـ از مطـــــالبـــ وبلاگـــــ با ذکر3صلواتـــــ

جهتــــ سلامـــتی وظـــهور مـــــــولا حلــال استــــ!


التمـــــــاس دعـــــــای فــــــــرج


جوانی که استراتژی جنگ را تغییر داد

07 فروردین 1394 توسط طلبه حقیر(حمیداوی)

25

اسفند ماه مصادف است با سالگرد تولد جوانی که رهبر انقلاب از او تعبیر به «استراتژیست

نظامی» کرده است.

غلامحسین افشردی یا بهتر بگوییم شهید حسن باقری، «جوان مؤمن انقلابی»

بود که رهبر انقلاب در توصیف ایشان چنین گفته‌اند: «شهید حسن باقری بلاشک یک طراح جنگی

است. هرکس منکر این معنا باشد، اطلاع ندارد؛ و الا کسی اطلاع داشته باشد، خواهد دید که واقعا

این جوان بیست و چند ساله یک طراح جنگ است. کی؟ در سال ۱۳۶۱؛ کی وارد جنگ شده است؟

در سال ۱۳۵۹. این مسیر حرکت از یک سرباز صفر به یک استراتژیست نظامی، یک حرکت

بیست ساله، بیست و پنج ساله است؛ این جوان در ظرف دو سال این حرکت را کرده است!»

 نظر دهید »

سیدعلی خامنه ای هست هنوز.......!؟

04 فروردین 1394 توسط طلبه حقیر(حمیداوی)

 3 نظر

این سیّاس کیست که اینگونه محب دارد؟

04 فروردین 1394 توسط طلبه حقیر(حمیداوی)

این کیه تو نیویورک و کالیفرنیا 400 هزار نفر مقلد داره؟

این مرد 75 ساله کیه این قدر عاشق و فدایی داره؟

کدوم مرجع تقلیدی دومین تندخوان کشورش بوده؟

 

کدوم رهبری در دنیا هشت سال سردار جبهه‌ های جنگ بوده؟

کدوم فرمانده جنگی رئیس جمهور کشورش بوده؟

کدوم رهبری دشمنش عطاا… میگه تو زندگی‌ نامه‌ اش نه یک برگ سیاه، بلکه یک نقطه خاکستری هم وجود نداره ؟

کدوم مرد سیاسی بچه‌ هاش اینقدر سالم و پاکن؟

رئیس جمهور روسیه میگه :

بیشتر از من به اوضاع روسیه مسلط بود.

همون که آیت‌الله جوادی آملی میگه وقتی مهمانش بودم، اجازه نداد پسرش با ما ناهار بخوره، گفت که این غذا از بیت الماله

همونی که استاد فاطمی نیا میگه این مرد بزرگ عزّ اسلام است اگر یقین نداشتم نمی‌گفتم، هرکس با او مخالفت کنه، خدا ازش

نمی‌گذره… و عاقبت به خیر نمیشه …

همون که استاد ما میگفت :

خانه‌ اش فرش و موکت ساده هست که از جهیزیه خانومشه.

همون که علامه حسن زاده آملی حفظه الله جلوش دو زانو می شینه و ایشان را مولا خطاب می کنه و میگه یک مکروه از شما

سراغ ندارم.

کدوم مدیری با این حجم کاری، مثل همیشه سر وقت به قرارش آمد راس 8 صبح نه دقیقه‌ ای دیر و نه دقیقه‌ ای زود ؟

همون که به خاطر نگهداری پدرش درس و قم را رها کرد.

همون که دستش هنوز هم

به خاطر ترکش‌ ها عذاب دارد و چهره‌ اش عذاب زداست.

کدام مرجع شیعه میتونست این همه عالم سنی را مدیریت کند؟

این مرد 75 ساله کیست؟

که امیر کویت میگه از نصایحتان کل منطقه بهره می‌ برند.

پسر امیر امارات میگه بابام گفته عالم اسلام یک مرد داره آن‌ هم رهبر ایرانه.

کوفی عنان رئیس سابق سازمان ملل میگه دیدم در اوج معنویت، در اوج سیاست بود؛ باید رئیس سازمان ملل ایشان بودند.

پوتین:

آنچه دیدم منطبق بود با داستان هایی که زنم درباره مسیح از کتاب آسمانی‌ اش برایم تعریف می‌ کند.

حالا این سیّاس کیست؟
کسی است که وقتی آیت الله بهجت کامل‌ ترین نفس عالم در بیمارستان بستری بود و به همان درد مرحوم شد، پسرش میگه دیدم در

ساعات آخر عمرش پدرم ختم صلوات گرفته گفتم چرا؟

گفت آقای خامنه‌ ای کردستان هستند! آخرین عمل بهجت صلوات برای سلامتی اوست.

او کیست که پسر آقای پهلوانی میگه وقتی ایشان قم آمدند آقا سید عبدالله جعفری به من زنگ زدند، پیرمرد نود و اندی ساله‌ که قبله

ی عرفا بعد از آقای بهجت بود و کسالت داشت، که مرا برای دیدار آقای خامنه‌ ای ببر و پسر آقای پهلوانی می‌ گفت آن ابرمرد

توحید خم شد دست آقا را بوسید.

«یا صـــاحـــب الـــزمـــان» اگر نایبت این‌ چنین مدیریت می‌ کند کشورهای منطقه را و دل‌ ها را، تو چه می‌ کنی؟

بیا باور کن دشمنانمان هم مانده‌ اند و از دشمنی این مرد پشیمان شده‌ اند!

او بی‌نظیر است.

افتخار می‌کنیم به نفسش، به قدمش، به نورش

چشم اسلام و ایران

روشن است از نور او.
  

 

 

 

ما اهل کوفه نیستیم…

 3 نظر

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در پیام نوروزی خطاب به ملت ایران، سال ۱۳۹۴ را سال «دولت و ملّت، همدلی و هم‌زبانی» نامگذاری کردند.

03 فروردین 1394 توسط طلبه حقیر(حمیداوی)

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم‌

یا مقلّب القلوب و الابصار، یا مدبّر اللّیل والنّهار، یا محوّل الحول و الاحوال، حوّل حالنا الی احسن الحال.

السّلام علی فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها.

آغاز سال مصادف است با ایّام شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها)؛ ارادت مردم ما به خاندان

پیغمبر و دخت گرامی پیامبر اعظم اقتضائاتی دارد که یقیناً همه باید این اقتضائات را رعایت کنند و

یقیناً رعایت خواهند کرد. امید است که این ایّام و این سال از برکات فاطمی سرشار و برخوردار باشد؛

و نام مبارک این بزرگوار و یاد ایشان تأثیرات عمیق و ماندگار خود را در زندگی مردم ما در سال ۱۳۹۴

بگذارد. و امیدواریم که این آغاز بهار طبیعت که آغاز سال نوی هجری شمسی است، برای ملّت ایران

و برای همه‌ی ملّتهایی که نوروز را گرامی میدارند مبارک باشد. سلام خاکسارانه عرض میکنم به

ساحت حضرت بقیّة الله الاعظم (ارواحنافداه) و یاد امام بزرگوارمان و شهیدان را در این فرصت، گرامی

میداریم و امیدواریم که ما را از برکات انفاس طیّبه و دعاهای ارواح مطهّر آن عزیزان برخوردار فرماید.

یک نگاه اجمالی به سال ۱۳۹۳ میکنیم و نگاهی اجمالی به سال جاری‌ای که در این ساعت شروع

میشود. سال ۹۳ هم در عرصه‌ی داخلی و هم در عرصه‌ی خارجی و بین‌المللی برای کشور ما سال

پرماجرایی بود؛ چالشهایی داشتیم، پیشرفتهایی هم داشتیم؛ ما در اوّل سال ۹۳ با توجّه به همین

چالشها بود که عنوان سال را گذاشتیم «عزم ملّی و مدیریّت جهادی». با نگاهی به آنچه در سال ۹۳

گذشت، مشاهده میکنیم که عزم ملّی بحمدالله بُروز و ظهور داشت. ملّت ما عزم راسخ خود را هم در

تحمّل برخی مشکلاتی که برای او وجود داشت نشان داد، هم در روز بیست‌ودوّم بهمن، در روز قدس

و در راهپیمایی عظیم اربعین این عزم را، این همّت را از خود بُروز داد و نشان داد. مدیریّت جهادی هم

در برخی از بخشها بحمدالله بارز و آشکار بود. در آن بخشهایی که مدیریّت جهادی را انسان مشاهده

کرد، پیشرفتها را هم در آنجا مشاهده کردیم. این البتّه توصیه‌ی مخصوص سال ۹۳ نیست، هم عزم


ملّی و هم مدیریّت جهادی برای امسال و برای همه‌ی سالهای پیش‌رو برای ملّت ما مورد نیاز است.

و امّا در سال ۹۴ آرزوهای بزرگی برای ملّت عزیزمان داریم که همه‌ی این آرزوها هم دست‌یافتنی

است. آرزوهای بزرگ ما برای ملّت در این سال، پیشرفت اقتصادی است؛ اقتدار و عزّت منطقه‌ای و

بین‌المللی است؛ جهشهای علمی به معنای واقعی است؛ عدالت قضائی و اقتصادی است؛ و ایمان

و معنویّت است که از همه مهم‌تر و پشتوانه‌ی همه‌ی آن سرفصل‌های دیگر است. به نظر ما همه‌ی

این خواسته‌ها و آرزوها دست‌یافتنی است؛ هیچ‌کدام از اینها چیزهایی نیست که از ظرفیّت ملّت ایران

و ظرفیّت سیاستهای نظام بیرون باشد. ظرفیّتهای ما بسیار زیاد است؛ در این زمینه حرفهای

گفتنی‌ای وجود دارد که ان‌شاءالله به مهم‌ترین آنها در سخنرانی عصر [شنبه‌] اشاره خواهد شد.


آنچه در این ساعت مایلم به ملّت عزیزمان عرض کنم این است که این ظرفیّت عظیم و مهم

دست‌یافتنی است ولی شروطی دارد؛ یکی از مهم‌ترین شروط عبارت است از همکاری‌های صمیمانه

میان ملّت و دولت؛ اگر این همکاری صمیمانه از دو سو شکل بگیرد، یقیناً همه‌ی آنچه را که جزو

آرزوهای ما است دست‌یافتنی است و آثار آن را مردم عزیزمان به چشم خواهند دید. دولت، کارگزار

ملّت است؛ و ملّت، کارفرمای دولت است. هرچه بین ملّت و دولت صمیمیّت بیشتر و همکاری بیشتر

و همدلی بیشتری باشد، کارها بهتر پیش خواهد رفت. باید به یکدیگر اعتماد کنند؛ هم دولت، ملّت را

به معنای واقعی کلمه قبول داشته باشد و ارزش و اهمّیّت و توانایی‌های ملّت را بدرستی بپذیرد، هم

ملّت به دولت که کارگزار کارهای او است به معنای حقیقی کلمه اعتماد کند. من در این زمینه هم

حرفهایی دارم و توصیه‌هایی دارم که ان‌شاءالله در سخنرانی به آنها اشاره خواهم کرد. لذا به نظر من

امسال را باید سال همکاری‌های گسترده‌ی دولت و ملّت دانست؛ من این شعار را برای امسال

انتخاب کردم: «دولت و ملّت، همدلی و هم‌زبانی». امیدواریم این شعار در عمل تحقّق پیدا کند و هر

دو کفّه‌ی این شعار، یعنی ملّت عزیزمان، ملّت بزرگمان، ملّت با همّت و با شجاعتمان، ملّت بصیر و

دانایمان، و همچنین دولت خدمتگزار بتوانند به این شعار به معنای حقیقی کلمه عمل بکنند و آثار و

نتایج آن را ببینند.

از خداوند متعال پیشرفت همه‌ی کارهای بزرگ کشور را درخواست میکنیم و توفیق خودمان را در

خدمتگزاری از خدای متعال مسئلت میکنیم.

والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته‌


 نظر دهید »

چرا حضرت علي (ع) نام سه فرزند خود را عمر ، ابوبكر و عثمان گذاشت؟

03 فروردین 1394 توسط طلبه حقیر(حمیداوی)

شيعيان ادعا مى‌كنند كه خليفه اول و دوم به خانه فاطمه (رضى الله عنها) حمله كرده‌اند؛ در حالى كه همه مى‌دانيم علي رضى الله عنه چند تن از فرزندان خود را به نام‌هاى خلفا ـ همان‌هايى كه ادعا مى‌شود قاتل فاطمه بوده‌اند ـ نام گذارى كرده است. اين نشان مى‌دهد كه خلفا از اين تهمت‌ها برى هستند. آيا كسى نام فرزندانش را از نام قاتل زنش مى‌گذارد؟

 

نام گذاري به نام ابوبکر

: اولاً: اگر قرار بود كه امير مؤمنان عليه السلام نام فرزندش را ابوبكر بگذارد، از نام اصلى او (عبد الكعبه، عتيق، عبد الله و… با اختلافى كه وجود دارد) انتخاب مى‌كرد نه از كنيه او؛

ثانيا: ابوبكر كنيه فرزند علي عليه السلام بوده و انتخاب كنيه براى افراد در انحصار پدر فرزند نمى‌باشد؛ بلكه خود شخص با توجه به وقايعى كه در زندگي‌اش اتفاق مى‌افتاد كنيه‌اش را انتخاب مى‌كرد.

ثالثاً: بنا بر قولى، نام اين فرزند را امير مؤمنان عليه السلام، عبد اللّه گذارد كه در كربلا سنّش 25 سال بوده است

. ابو الفرج اصفهانى مى نويسد: قتل عبد الله بن علي بن أبي طالب، وهو ابن خمس وعشرين سنة ولا عقب له. عبد الله بن علي 25 ساله بود كه در كربلا به شهادت رسيد.

الاصفهاني، أبو الفرج علي بن الحسين (متوفاي356)، مقاتل الطالبيين، ج 1، ص 22.

بنا براين سال ولادت عبد الله در اوائل خلافت حضرت علي عليه السلام بوده كه حضرت در آن دوره تندترين انتقاد ها را از خلفاى پيشين داشته است.

نام گذاري به نام عمر

 اولاً: يكى از عادات عمر تغيير نام افراد بود و بر اساس اظهار مورخان شخص عمر اين نام را بر او گذازد و به اين نام نيز معروف شد

. بلاذرى در انساب الأشراف مى‌نويسد: وكان عمر بن الخطاب سمّى عمر بن عليّ بإسمه. عمر بن خطاب، فرزند علي را از نام خويش، «عمر» نام‌گذارى كرد.

البلاذري، أحمد بن يحيى بن جابر (متوفاي279هـ)، أنساب الأشراف، ج 1، ص 297. ذهبى در سير اعلام النبلاء مى‌نويسد: ومولده في أيام عمر. فعمر سماه باسمه.

در زمان عمر متولد شد و عمر، نام خودش را براى وى انتخاب كرد.

الذهبي، شمس الدين محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفاي748هـ)، سير أعلام النبلاء، ج 4، ص 134، تحقيق: شعيب الأرناؤوط، محمد نعيم العرقسوسي، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ.

عمر بن الخطاب، اسم افراد ديگرى را نيز در تاريخ تغيير داده است كه ما فقط به سه مورد اشاره مى‌كنيم: 1. إبراهيم بن الحارث بـ عبد الرحمن. عبد الرحمن بن الحارث…. كان أبوه سماه إبراهيم فغيّر عمر اسمه.

پدرش اسم او را ابراهيم گذاشته بود؛ ولى عمر آن را تغيير داد و عبد الرحمن گذاشت.

العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل (متوفاي852هـ)، الإصابة في تمييز الصحابة، ج 5، ص 29، تحقيق: علي محمد البجاوي، ناشر: دار الجيل - بيروت، الطبعة: الأولى، 1412 - 1992. 2. الأجدع أبى مسروق بـ عبد الرحمن. الأجدع بن مالك بن أمية الهمداني الوادعي… فسماه عمر عبد الرحمن. عمر بن الخطاب، اسم اجدع بن مالك را تغيير داد و عبد الرحمن گذاشت. العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل (متوفاي852هـ)، الإصابة في تمييز الصحابة، ج 1، ص 186، رقم: 425، تحقيق: علي محمد البجاوي، ناشر: دار الجيل - بيروت، الطبعة: الأولى، 1412 - 1992. 4 ثعلبة بن سعد بـ معلي: وكان إسم المعلى ثعلبة، فسماه عمر بن الخطاب المعلى. نام معلي، ثعلبه كه عمر آن را تغيير داد و معلي گذاشت. الصحاري العوتبي، أبو المنذر سلمة بن مسلم بن إبراهيم (متوفاي: 511هـ)، الأنساب، ج 1، ص 250.

ثانياً: ابن حجر در كتاب الاصابة، باب «ذكر من اسمه عمر»، بيست و يك نفر از صحابه را نام مى‌برد كه اسمشان عمر بوده است. 1. عمر بن الحكم السلمي؛ 2. عمر بن الحكم البهزي؛ 3 . عمر بن سعد ابوكبشة الأنماري؛ 4. عمر بن سعيد بن مالك؛ 5. عمر بن سفيان بن عبد الأسد؛ 6. عمر بن ابوسلمة بن عبد الأسد؛ 7. عمر بن عكرمة بن ابوجهل؛ 8. عمر بن عمرو الليثي؛ 9. عمر بن عمير بن عدي؛ 10. عمر بن عمير غير منسوب؛ 11. عمر بن عوف النخعي؛ 12. عمر بن لاحق؛ 13. عمر بن مالك؛ 14. عمر بن معاوية الغاضري؛ 15. عمر بن وهب الثقفي؛ 16. عمر بن يزيد الكعبي؛ 17. عمر الأسلمي؛ 18. عمر الجمعي؛ 19. عمر الخثعمي؛ 20. عمر اليماني. 21. عمر بن الخطاب. العسقلاني، أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل الشافعي، الإصابة في تمييز الصحابة، ج4، ص587 ـ 597، تحقيق: علي محمد البجاوي، ناشر: دار الجيل - بيروت، الطبعة: الأولى، 1412 – 1992. آيا اين نام گذاري‌ها همه به خاطر علاقه به خليفه دوم بوده؟!.

نام گذاري به نام عثمان:

اولاً: نام گذارى به عثمان، نه به جهت همنامى با خليفه سوم و يا علاقه به او است؛ بلكه همانگونه كه امام عليه السلام فرموده، به خاطر علاقه به عثمان بن مظعون اين نام را انتخاب كرده است. إنّما سمّيته بإسم أخي عثمان بن مظعون. فرزندم را به نام برادرم عثمان بن مظعون ناميدم. الاصفهاني، أبو الفرج علي بن الحسين (متوفاي356)، مقاتل الطالبيين، ج 1، ص 23.

ثانياً: ابن حجر عسقلانى بيست و شش نفر از صحابه را ذكر مى‌كند كه نامشان عثمان بوده است، آيا مى‌شود گفت: همه اين نام گذاري‌ها چه پيش و چه پس از خليفه سوم به خاطر او بوده است 1. عثمان بن ابوجهم الأسلمي؛ 2. عثمان بن حكيم بن ابوالأوقص؛ 3. عثمان بن حميد بن زهير بن الحارث؛ 4. عثمان بن حنيف بالمهملة؛ 5. عثمان بن ربيعة بن أهبان؛ 6. عثمان بن ربيعة الثقفي؛ 7. عثمان بن سعيد بن أحمر؛ 8. عثمان بن شماس بن الشريد؛ 9. عثمان بن طلحة بن ابوطلحة؛ 10. عثمان بن ابوالعاص؛ 11. عثمان بن عامر بن عمرو؛ 12. عثمان بن عامر بن معتب؛ 13. عثمان بن عبد غنم؛ 14. عثمان بن عبيد الله بن عثمان؛ 15. عثمان بن عثمان بن الشريد؛ 16. عثمان بن عثمان الثقفي؛ 17. عثمان بن عمرو بن رفاعة؛ 18. عثمان بن عمرو الأنصاري؛ 19. عثمان بن عمرو بن الجموح؛ 20. عثمان بن قيس بن ابوالعاص؛ 21. عثمان بن مظعون؛ 22. عثمان بن معاذ بن عثمان؛ 23. عثمان بن نوفل زعم؛ 24 . عثمان بن وهب المخزومي؛ 25. عثمان الجهني؛ 26. عثمان بن عفان. العسقلاني، أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل الشافعي، الإصابة في تمييز الصحابة، ج 4، ص 447 ـ 463، تحقيق: علي محمد البجاوي، ناشر: دار الجيل - بيروت، الطبعة: الأولى، 1412 - 1992.

 3 نظر

شبهه ی ضد انقلاب، در آستانه یوم الله ۲۲ بهمن

07 اسفند 1393 توسط طلبه حقیر(حمیداوی)

بررسی شبهه ی ضد انقلاب پیرامون حکومت شاه و جمهوری اسلامی،و پاسخ مستدل و تاریخی به شبهات مطرح شده
لطفا تا میتوانید این مطلب را نشر دهید تا این شبهه خنثی شود

متن شبهه
ﺍﺯ ﭘﺪﺭ ﭘﺮﺳﻴﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﭼﯽ ﺍﻧﻘﻼﺏ ﻛﺮﺩﻳﺪ؟ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ : ﺑﺮﺍﯼ
ﺍﺳﻼﻡ
ﮔﻔﺘﻢ ﻣﮕﻪ ﺍﻭﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﻧﻤﻴﺨﻮﻧﺪﯼ؟
…ﭼﺮﺍ
ﻣﮕﻪ ﻣﺴﺠﺪﻧﻤﻴﺮﻓﺘﯽ؟
…ﭼﺮﺍ
ﻣﮕﻪ ﻣﻜﻪ ﻧﻤﻴﺮﻓﺘﯽ؟
…ﭼﺮﺍ
ﻣﮕﻪ ﻣﺤﺮﻡ ﺗﻜﻴﻪ ﻭﺩﺳﺘﻪ ﻧﺒﻮﺩ؟
… ﭼﺮﺍ ﺑﻮﺩ
ﻣﮕﻪ ﺯﻧﺖ ﺣﺠﺎﺏ ﻧﺪﺍﺷﺖ؟
… ﭼﺮﺍﺩﺍﺷﺖ
ﻣﮕﻪ ﻧﺰﻭﻝ ﺑﺪﻧﺒﻮﺩ
…ﺧﻴﻠﯽ ﺑﺪﺑﻮﺩ
ﻣﮕﻪ ﻧﺎﻣﻮﺱ ﻣﺤﻠﺘﻮﻥ ﺣﺮﻣﺖ ﻧﺪﺍﺷﺖ؟
… ﭼﺮﺍﺯﻳﺎﺩ ﺩﺍﺷﺖ
ﻣﮕﻪ ﺻﺪﺍﯼ ﺍﺫﺍﻥ ﺍﺯ ﺭﺍﺩﻳﻮ ﭘﺨﺶ ﻧﻤﻴﺸﺪ؟
… ﭼﺮﺍ ﻣﻴﺸﺪ
ﮔﻔﺘﻢ ﺧﺐ ﭘﺲ ﭼﻪ ﺗﻐﻴﻴﺮﯼ ﺍﻳﺠﺎﺩﻛﺮﺩﻳﺪ؟
ﻛﻤﯽ ﺩﺭﻧﮓ ﻛﺮﺩ ﻭﻫﻴﭻ ﭘﺎﺳﺨﯽ ﻧﺪﺍﺷﺖ ﮔﻔﺘﻢ ﺍﻣﺎ ﺍﻣﺮﻭﺯ
ﻓﺮﺯﻧﺪﺗﻮ ﻧﻤﺎﺯ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﻧﺪ ﺍﺯ ﺣﺞ ﻣﺘﻨﻔﺮ ﻭ ﺍﺯﻛﺮﺑﻼ ﺑﻐﺾ ﺩﺍﺭﺩ
ﺍﺯﺣﺠﺎﺏ ﮔﺮﻳﺰﺍﻥ ﻭ ﺍﺯﭼﺸﻢ ﻫﻴﺰ ﻭ ﻧﺎﻣﺮﺩ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﻣﺤﻠﻪ
ﺩﺭﻓﻐﺎﻥ . ﻧﺰﻭﻝ ﺑﻴﺪﺍﺩ ﻣﻴﻜﻨﺪ ﺑﺎﻧﻜﻬﺎﯼ ﺍﺳﻼﻣﯽ ﺭﺍ ﺑﺒﻴﻦ !
ﺩﺧﺘﺮﺍﻥ ﺍﻧﻘﻼﺑﯽ ﻓﺎﺣﺸﻪ ﺭﺍ ﻧﺸﺎﻧﺖ ﺑﺪﻫﻢ؟ ﻣﺴﺎﺟﺪﺧﺎﻟﯽ ﻭ
ﭘﺎﺭﺗﻴﻬﺎﯼ ﺁﻧﭽﻨﺎﻧﯽ ﺷﺒﺎﻧﻪ ﺭﺍ؟ ﺷﺎﻩ ﻏﺎﺭﺕ ﻛﺮﺩ؟ﭼﻘﺪﺭ؟ ﺟﺎﻥ
ﺑﭽﺖ ﭼﻘﺪﺭﺧﻮﺭﺩ ﭼﻘﺪﺭﺑﺮﺩ؟ ﺩﺭﺍﻳﻦ ﺍﻳﺎﻡ ﺷﻜﻮﻫﻤﻨﺪ ﭼﻘﺪﺭ ﺍﺯ
ﭘﻮﻝ ﻣﻦ ﻭ ﺗﻮ ﺑﻪ ﺟﻴﺐ ﺁﺧﻮﻧﺪ ﺭﻓﺖ؟
ﺍﺳﻼﻡ ﺍﻣﺪ ﺍﻣﺎ ﺍﺯﻧﻮﻉ ﺟﺪﻳﺪﺵ ﻫﻤﺎﻧﻴﻜﻪ ﺟﻤﺎﻋﺖ ﺁﺧﻮﻧﺪ
ﻣﻴﺨﻮﺍﺳﺘﻨﺪ ﺑﺎﺷﺪ!
ﭘﺪﺭ ﺩﻳﮕﻪ ﺍﺯﺗﻬﺪﻳﺪ ﻛﺴﯽ ﻧﻤﻴﺘﺮﺳﻢ ﺣﺮﻓﻢ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻣﻨﻄﻖ ﻭ ﺍﺩﺏ
ﺧﻮﺍﻫﻢ ﮔﻔﺖ ﻫﺮﺟﺎﻛﻪ ﺑﺎﺷﻢ ﺩﻳﮕﻪ ﺯﻣﺎﻥ ﺁﻥ ﻓﺮﺍﺭﺳﻴﺪﻩ ﻛﻪ ﻣﺎ
ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩ ﻛﺎﺭﯼ ﻛﻨﻴﻢ ﭘﺪﺭ . ﺳﻮﻏﺎﺕ ﺍﻧﻘﻼﺏ ﺷﻤﺎ ﺑﺮﺍﯼ
ﻣﺎﻓﻘﻂ ﺫﻟﺖ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻓﻼﻛﺖ ﻭ ﺩﺷﻤﻨﯽ ﺑﺎ ﻫﻤﻪ ﺩﻧﻴﺎ . ﻣﻦ ﺑﻪ
ﻓﺮﺯﻧﺪﻡ ﺣﻘﻴﻘﺖ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﮔﻔﺖ !
ﺑﺮﮔﻔﺘﻪ ﺍﺯ ﺻﻔﺤﻪ ﻣﻌﺼﻮﻣﻪ ﻣﺤﻤﺪ ﻧﻴﺎ

پاسخ به شبهه
آری،آن زمان نماز میخواندیم،
ولی باید برای شاه و درباریان هم سر تعظیم فرود می آوردیم!
مگر شاه خدا بود!
مگر غیر از خدا کس دیگری هم شایسته ی تعظیم است؟

آن زمان مسجد و مکه میرفتیم،
ولی مگر به احکام  صاحب همان مسجد و مکه ای که خدا بود عمل میکردیم،
مگر صاحب همان مسجد و مکه نگفته است که نباید حاکم ظالم و طاغوت را قبول کنید و بلکه باید قیام کرده و او را به زیر بکشید،
مگر در زمان همان شاه ملعون ده ها هزار نفر از جوانان ما تنها به جرم راهپیمایی قتل عام نشدند،
از قتل عام ۱۲ هزار نفر از مردم سرزمینم در روز ۱۷ شهریور برایت بگویم!
یا از قتل عام ۱۰ هزار نفری مردم وطنم در روز ۱۵ خرداد!
و صدها قتل عام دیگری که شاه ملعون مردم و جوانان وطنم را کشت!
مسجد و مکه بروی ولی به فرمان صاحبخانه عمل نکنی چه فایده!
زیر پرچم حاکمی ظالم و ستمگر باشی چه فایده!

محرم و تکیه هم بود!
ولی محرم و تکیه برای که بود؟
برای عزاداری چه کسی بود؟
محرم و تکیه مگر غیر از زنده نگه داشتن یاد حسین بن علی بود؟
حسینی که یک تنه با ۷۲ یار خود در برابر لشکر ۳۰ هزار نفری یزید ایستاد و سر تعظیم در برابر شاه ظالم زمان خودش فرود نیاورد…
پس اگر قرار باشد که ما محرم و تکیه داشته باشیم و سر تعظیم در برابر شاه ظالم زمان خودمان فرود بیاوریم چه محرم و تکیه ای است!!!

اما اگر زنان وطنم حجاب داشتند(البته افراد معتقدشان)،
از ایمان خودشان بود،
وگرنه که رضا خان ملعون با زور و محمد رضا با کاواره و ترویج فحشا تمام تلاش خود را برای برداشتن چادر از سر زنان سرزمینم به کار بستند!

اگر نزول در بین مردم بد بود،
به خاطر ایمان و تقوای مردم و در بین مردم بد بود،
به شاه ظالم و حکومت طاغوت آن زمان چه مربوط!

گفته ای ناموس محلمان حرمت داشت!
شوخی جالبی بود…
احتمالا منظورت همان ناموسهای وطنم هستند که در کاواراه ها و در آغوش مردان مست بودند؟
همان کاواره هایی که با مجوز رسمی حکومت شاه در حال فعالیت بودند؟
یا نکند منظورت آن ناموس وطنم است که در آغوش مستشاران آمریکایی بودند و…
اینگونه ناموس وطنم حرمت داشت!!!
پس حکومت ظالم و کثیف و مفسد شاه چه غلطی میکرده است؟؟!!

گفته ای صدای اذان از رادیو پخش میشد،
بله پخش میشد،
در زمان معاویه هم بر منابر مساجد اذان میگفتند،
ولی چه کسی است که نداند اینها همه نقشه ی معاویه بود برای مسلمان جلوه دادن خود،تا بتواند بر مسند قدرت بماند…
اما اذان منابر حکومت معاویه کجا و اذان منابر حکومت مولا علی کجا…

اما اگر امروز و در حکومت جمهوری اسلامی مشکلاتی در جامعه هست،باید برای حل مشکلات تلاش کنیم،
نه اینکه با بزک کردن دوران ننگین پهلوی سعی در زیبا نشان دادن آن دوران و ضربه زدن به حکومت اسلامی داشته باشیم،

در آن زمان فساد و فحشا و کاواره آزاد بود،
ولی اکنون خیر…
در آن زمان نزول آزاد بود،
ولی طبق قانون جمهوری اسلامی ممنوع است(بحث بانکها هم به صورت مضاربه است که حکم شرعی آن با نزول تفاوت داشته و نزول محسوب نمیشود،بیشتر تحقیق کنید تا اینگونه سطحی نظر ندهید)…

در جیب آخوند چه رفته است؟

تو مشکلت جیب آخوند است و یا صحبتهای او و مسایلی که از اسلام بیان میکند؟

حرف دلت را بزن،

مشکل تو نه آخوند و نه جیب اوست،مشکل تو با اسلام است،منتها چون میترسی حرف دلت را

بزنی،مدام به آخوند گیر میدهی…

میگویی آخوند در ناز و نعمت است،جیبش پر است؟

بی زحمت یک سر به شهر قم برو،

شهری که بیشترین روحانیون کشور را در خود جای داده است،

با چشمانت ببین زندگی سخت مالی روحانیون رو…ببین مشکلات فراوان مالی و زندگی های

محقرشان را…

چند آخوند ثروتنمند در شهر و دیارت دیده ای،پنداری تمام این جماعت اینگونه اند؟

خیر،سری به قم بزن و خود با چشمانت حقیقت را ببین،

البته اگر به دنبال حقیقت هستی!

آری ،
به فرزندت بگو،
حقیت را بگو،
از هشت سال دفاع مقدس و ایستادگی مردان و جوانان وطنم بگو،
که به فرمان ولی فقیه خویش عازم جبهه ها شدند ،
تا ناموس و وطن شیعه در امان باشد…

از بسبجیانی بگو که شبهای عملیات بر روی مین ها رفته و پر پر شدند و پاهایشان قطع شد،
تا امروز تو و همسال تو ساپورت پایتان کنید و به حکومت اسلامی و بسیجیان توهین کنید…
آری از ایستادگی ما در برابر دنیای استکبار بگو،
بگو که در برابر استکبار(و نه تمام دنیا)ایستاده ایم و همچون حکومت ملعون پهلوی زیر بار ظلم نمیرویم…
همچون حسین ع ایستاده ایم و امان نامه های ظلم و شرک را امضا نمیکنیم…
ما از نسل عاشوراییم،
شما را نمیدانم…!!!
بگو به فرزندت که حماس و حزب الله یک تنه در مقابل کشوری جعلی به نام اسراییل ایستاده اند…کشوری که ادعا میکند قدرتمندترین ارتش خاور میانه را داراست…بگو به فرزندت که هم حماس و حزب الله گویند و هم تمام جهان،که تنها با حمایت جمهوری اسلامی اینگونه در برابر رژیم جعلی اسراییل ایستاده اند…
بگو به فرزندت که در هشت سال دفاع مقدس با تاسی از فرهنگ عاشورا در مقابل شرق و غرب و تمام جهان ایستادیم و در کمال ناباوری حتی یک وجب از خاک خود را ندادیم و برای اولین بار در ۲۵۰ سال اخیر چنین اتفاقی رقم خورد…
بگو به فرزندت که به خاطر آنکه دم از حکومت دینی میزنیم،
جهان استکبار با ما سر ناسازگاری برداشته که مبادا برای جهان الگو شویم…
آری،
به فرزدنت بگو،
ولی حقیقت ماجرا را…
نه آنچه خود حقیقت میپنداری…

نوشته شده توسط:
بسیجی گمنام

 

 
 3 نظر

صحبت های استاد قیاسی در میلاد عمه ی سادات

06 اسفند 1393 توسط طلبه حقیر(حمیداوی)

بسم الله الرحمن الرحیم

…..مهم بودن شخصیت افراد به کم و زیاذ بودن ظرفیت انان بر میگردد !

حضرت زینب معصوم نبودند ولی در حالی که سر در جلو ی این حضرت بود و یزید با ان همه شماتت گفت دیدید خداوند شمارا چگونه رسوا کرد و….

و ایشان به جای التماس و گریه و زاری فرمودند *خدا برادرم را نکشت تو کشتی و ما رسوا نیسیم تو رسوایی*! و بعد با شجاعت و محکم و بدون ضعف فرمودند *ما رایتُ الا جمیلا*

حضرت زینب(سلام الله علیها) در سن 5 سالگی بودند که مادرشان کفن پدر و برادر را به دستش دادند و واقعه ی کربلا را بر ایشان حدیث فرمودند ! این قدر ظر فیت وصبر …….!

هنگامی که در کوفه سخن میکرد مردم با اشاره میگفتند انگار علی با ان سلابت و شجاعت زنده شده است

در حالی که در اسارت یزید بود این ملعون را ابن طُلقا خطاب میکند

و حرف اخر :

ما در خانه حضرت زینب و اسم همه ی ما طلبه  و در زمانی که همه ی دنیا دست در دست هم دادند که ما نباشیم و غیبت امام

عصر (عج الله تعالی فرجه الشریف) و حضرت بیش از همه از ما انتظار دارد و اما باید باشیم هر چند انروز نبودیم ولی الان

حسین زمان هزاران زینب داشته باشد و موتوا بغیضکم شوند انان که دنبال بهم ریختن این نظام حسینی هستند .

 2 نظر

میلادت مبارک............

05 اسفند 1393 توسط طلبه حقیر(حمیداوی)


میلادت هم بوی کربلا میدهد ای اسوه صبرو شرو حیا


*اومده فخر ِ دو جهان،تجلی ِ یارب

کوثر ِ زهرا و علی،عصمت ِ خدا زینب

یا زینبا،به فدای تو جون و تنم

یا زینبا خاک ِ سر ِ کوی تو منم،یا زینبا همیشه ز ِ تو دم میزنم،یا زینب

یا زینب،ای عزیز ِ فاطمه،سیدتی…

*مظهر ِ ایثار و شرف،نور عالمینی تو

جلوه ی صبر و عزّت ِ حسن و حسینی تو

جان ِ علسی،به آل ِ نبی نور دو عین

دعای تو یار ِ اُمّت ِ پیر ِ خمین

هر تَپش ِ وجود ِ تو شد ذکر حسین،یا زینب

یا زینب،ای عزیز ِ فاطمه،سیدتی…

*آرزومه من که همیشه از شما میخونم

به راه ِ دفاع از حرمِت،فدایی بشه جونم

سعادته،جون دادن ِ در راه ِ شما

شهادته،آرزوی قلب ِ نوکرا

با یا حسین،همگی میریم کرببلا،یا زینب

یا زینب،ای عزیز ِ فاطمه،سیدتی…

 2 نظر

حوزه برویم یا دانشگاه؟/استاد پناهیان

29 بهمن 1393 توسط طلبه حقیر(حمیداوی)

در کدام رشتۀ علمی تحصیل کنیم؟

  جوانان زیادی از بنده سؤال می‌کنند که ما حوزه برویم یا دانشگاه؟ بنده معمولاً در جواب عرض می‌کنم: این سوال دقیقی نیست. بلکه صحیح‌تر آن است که ابتدا سؤال شود: «در کدام رشتۀ علمی تحصیل کنیم؟» آنگاه باید ببینیم رشتۀ تحصیلی یا موضوع علمی که می‌خواهیم انتخاب کنیم در حوزه بهتر ارائه می‌شود یا در دانشگاه. البته قبول دارم عوامل دیگری هم در انتخاب شغل و یا محیط تحصیلی موثر هستند. اما ابتدا از اینجا شروع کنیم بهتر است.

 

نیاز جامعه و استعداد ما؟ خدمت به «بُعد مادی و جسمانی» یا «بُعد روحی و معنوی» انسان‌ها؟

  برای تعیین یک رشتۀ تحصیلی نیز باید عوامل مختلفی را در نظر گرفت از استعداد شخصی تا نیاز جامعه. مثلاً باید پرسید آیا به سراغ رشته‌هایی برویم که به زندگی مادی انسان‌ها خدمت می‌کند یا به سراغ رشته‌هایی برویم که به زندگی روحی و معنوی انسان‌ها خدمت می‌کند؟ نیاز جامعه و یا علاقه و استعداد ما در کدام زمینه بیشتر است؟ پرسش‌های دیگری هم می‌شود مطرح کرد مانند اینکه: به سراغ علوم تجربی برویم، یا به سراغ علوم غیرتجربی مثل فلسفه، یا علوم وحیانی؟
یعنی بهتر است قبل از اینکه بخواهید در مورد صورت شغل آیندۀ خود و یا اعتبار ظاهری و اجتماعی آن تصمیمی بگیرید، ابتدا اصل رشتۀ تحصیلی یا موضوع علمی که می‌خواهید فرابگیرید را برای خودتان مشخص کنید. البته اشکال ندارد که انسان از همان ابتدا، یک چشم‌اندازی دربارۀ ابعاد اجتماعی و اعتباری شغل آیندۀ خودش داشته باشد، ولی منطقی‌تر این است که انسان بررسی خود را از یک مبنای مهمتر شروع کند.

  سوال خود را به این طریق هم می‌توانیم مطرح کنیم: آیا می‌خواهیم به بُعد مادی یا جسمانی انسان خدمت کنیم، یا به بُعد روحی یا معنوی او؟ چون وقتی شغلی را انتخاب می‌کنید طبیعتاً به یکی از دو بعد حیات انسان بیشتر مربوط خواهد بود. لذا باید ابتدا مشخص کنید به کدام یک از این دو بُعد وجود انسان می‌خواهید خدمت کنید؟ یعنی باید ببینید به کدام یک از دو بعد وجود انسان، بیشتر اهمیت می‌دهید، و یا خدمت در کدام زمینه بیشتر مورد نیاز است؟

 

امروز بیشتر به متخصصینی نیاز داریم که به ابعاد روحانی و معنوی انسان‌ها خدمت کنند

   بنده تصور می‌کنم امروز در جامعۀ ما بیشتر به افراد متخصصی که بتوانند به ابعاد روحی و معنوی انسان‌ها خدمت کنند نیاز داریم. حالا چه در زندگی فردی و چه در زندگی اجتماعی؛ ما بیشتر به متخصصین علوم انسانی و وحیانی نیاز داریم. زیرا در زمینه‌های فنی، و آنچه مربوط به بخش مادی و جسمانی زندگی ماست بیشتر پیشرفت‌های زیادی کرده‌ایم و بعضاً در حال خودکفا شدن هستیم. اما نیازمندی‌های جامعه در ابعاد روحی و روانی بسیار بیشتر از آن است که فکر می‌کنیم.
 اگر این نظر صحیح باشد، که البته دلائل زیادی می‌توان بر آن اقامه کرد، پس آدم‌های باهوش و مستعد فراوانی لازم است در زمینه‌های علوم انسانی به تحصیل بپردازند و به ابعاد روحانی انسان خدمت کنند. این یک نیاز منطقه‌ای و حتی جهانی است و محدود به کشور ما نیست. دیگران با آنکه پیشرفت‌هایی در این علوم داشته‌اند، بعضاً نیازمندتر از ما هم هستند.

 

بسیاری از استعدادهای مناسب برای «تحصیل در علوم انسانی» به دلیل «مشاوره» و «ملاحظات» نادرست به رشته‌های فنی و پزشکی هدایت شده‌اند

  علاقۀ افراد هم مهم است ولی علاقه‌ها را می‌توان به این سمت سوق داد. با شنیدن توضیحات خوب در این باره بسیاری از جوانان به موضوعات علوم انسانی علاقه پیدا می‌کنند. نمونه‌های فراوانی را من دیده‌ام از دانشجویانی که در رشته‌های فنی تحصیل می‌کنند ولی پشیمانند که چرا به حوزه یا رشته‌های علوم انسانی نرفته‌اند.
 استعداد هم لازم است ولی بنده فکر می‌کنم استعدادهای فراوانی هستند که از توانایی و تناسب بیشتری برای تحصیل در رشته‌های علوم انسانی برخوردار هستند ولی به دلائل مختلف از مشاوره‌های غلط و یا انگیزه‌های مادی و ملاحظات غلط اعتباری به سمت رشته‌های فنی و یا پزشکی هدایت شده‌اند. البته در رشته‌های فنی و پزشکی هم نیاز به دانشجویان خوب زیاد است ولی بنا نیست هرکسی با استعداد بود صرفاً چنین رشته‌هایی را انتخاب کند. در رشته‌های دیگر هم نیاز به استعدادهای برتر فراوان است.

   انسان در همۀ زمینه‌ها می‌تواند به جامعه خدمت کند؛ ممکن است کسی علاقه داشته باشد به ابعاد جسمانی و فیزیولوژیک انسان خدمت کند؛ این اشکال ندارد اما به نظر من امروز اولویت ندارد. و خوب است جوانان با استعداد، از اول همۀ جوانب شغل آیندۀ خود را به‌خوبی بشناسند.

 

سه راه برای خدمت به ابعاد معنوی انسان: علوم تجربی، علوم فلسفی و علوم وحیانی؛ کدام راه بهتر است؟

    شاید اگر جوانان به حال خود واگذاشته بشوند، و خوب برای آنها توضیح داده شود، اکثراً علاقه به تحصیل در علوم انسانی و یا وحیانی پیدا کنند. و اگر برخی حقائق دربارۀ اهمیت تحصیل در علوم دینی را بدانند که این اقبال بیشتر هم خواهد بود.
 اگر بخواهید به ابعاد روحی و معنوی انسان و جوامع بشری خدمت کنید، سه راه در پیش روی شما قرار دارد: ۱- به سراغ علوم تجربی مانند مدیریت، روانشناسی، علوم تربیتی، جامعه‌شناسی، علوم سیاسی بروید که روش تحقیق در این علوم غالبا تجربی است ۲- به سراغ علوم فلسفی بروید و انواع فلسفه‌ها و فلسفه‌های مضاف را تحصیل کنید و فلسفه‌پرداز شوید و از این ناحیه بر زندگی انسان‌ها تأثیر بگذارید. ۳- به سراغ علوم وحیانی بروید، فقه بخوانید و در معارف دینی عالم بشوید، و بعد در مسائل مختلف زندگی انسان که دین متعرض آنها شده است به گره گشایی و راهنمایی بپردازید.

   از میان سه راه فوق، کدام‌یک بهتر است؟ پاسخ بنده این است که وقتی می‌خواهیم به روح انسان کمک کنیم، نباید بدون اجازۀ پروردگار عالم یعنی بدون آگاهی از معارف دینی این کار را انجام دهیم، چون ممکن است دچار اشتباهات زیاد بشویم. عالمانه‌تر آنست که اگر کسی بخواهد دربارۀ انسان نظر بدهد، از نگاه خالق این انسان خبر داشته باشد و بداند خدا  که انسان را آفریده دربارۀ مسائل او چه نظری دارد، و برمبنای آن آگاهی‌های خود را گسترش بدهد.
 امروز توجه اندیشمندان منصف علوم انسانی به طور جدی به علوم ومعارف دینی جلب شده است. و با توجه به رغبت عموم انسان‌ها به معنویت و شکست خوردن بسیاری از اندیشه‌های تجربی و فلسفه‌های مادی گرایش به فهم دین تبدیل به یک ضرورت شده است. برای ما که در کنار این سرچشمه قرار داریم حیف است که بی‌نصیب بمانیم.

شما در آینده خواهید دید که در عموم مسائل رشته‌های علوم انسانی، فهم دین حرف اول را می‌زند. البته الان این‌طور نیست، ولی همین امروز هم اگر کسی بخواهد جامعه‌شناس یا روانشناس خوبی بشود، و بخواهد در هر یک از رشته‌های علوم انسانی بخواهد صاحب نظر بشود، واقعاً بدون فهم دین و بدون اطلاع از نظر پروردگار عالم دربارۀ انسان و حیات بشر نخواهد توانست به مقصود برسد.

 پس اگر کسی به هر رشته‌ای از رشته‌های علوم انسانی علاقمند باشد، بهتر است ابتدا در فهم دین یعنی فقه به معنای عام کلمه، تبحر پیدا کند، و درک عمیقی از دین داشته باشد، و بعد در آن موضوعات کار کند.

 

«حوزۀ علوم اسلامی دانشگاهیان»؛ پاسخی به یک نیاز عمومی

   خوشبختانه چندین سال است که جریانی به نام «حوزۀ علوم اسلامی دانشگاهیان» به همت نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگا‌ه‌ها در برخی دانشگاه‌های کشور به راه افتاده و به دانشجویان رشته‌های مختلف این فرصت را می‌دهد که در کنار تحصیل دروس دانشگاهی، از دروس حوزوی نیز بهره ببرند. دانشجویان زیادی در این دوره‌ها ثبت نام می‌کنند و در کنار دروس دانشگاهی خودشان، برخی از دروس حوزوی را می‌خوانند. (اگرچه معمولاً برخی از آنها پس از اتمام مقطع درسی خود در دانشگاه به سراغ طلبگی می‌روند.) یعنی اینها به این نتیجه رسیده‌اند که بدون فهم دین نمی‌توانند در این جامعه، درست زندگی کنند. این یک نیاز عمیق و عمومی شده است و خصوصاً کسانی که می‌خواهند در رشته‌های علوم انسانی کار کنند به فهم دین، بسیار نیاز دارند.

 

نیاز روحی انسان به «ارتباط با خدا» فقط با «فهم صحیح دین» تأمین می‌شود/ امروز به «فقیه خوب» خیلی بیشتر از «روانشناس خوب» نیاز داریم

  جدا از موضوعات و مسائل علوم انسانی، که نیازمند شناخت دقیق معارف دینی است، یکی از نیازهای روحی انسان «ارتباط انسان با خدا» و تضمین حیات طیبه و سعادت حیات جاودانۀ اُخروی او است؛ و این فقط با فقه و فهم صحیح دین تأمین می‌شود. نیازهای معنوی انسان دیگر با علوم انسانی قابل تامین نیست.
 اساساً برای اینکه بتوانیم به دین مردم خدمت کنیم، باید فقیه بشویم و دین را بفهمیم. و این مهمتر از آن است که برای موفقیت در سایر رشته‌های علوم انسانی به سراغ فقه برویم، چون ما امروز به «فقیه خوب» خیلی بیشتر از روانشناس خوب یا متخصصین سایر رشته‌های علوم انسانی نیاز داریم.

 
قصد «خدمت به دین» ارزشمندترین قصد برای تحصیل علم/قسم مشهور رسول خدا(ص) خطاب به امیرالمؤمنین(ع)
 

 کسی که به کسب معرفت دینی اقدام می‌کند و در کنار آن به هر شیوه‌ای با مسائل زندگی بشر در علوم تجربی آشنا می‌شود، و به این شکل به دین مردم خدمت می‌کند باید بداند نزد پروردگار عالم چقدر عزیز می‌شود و چقدر به او عنایت می‌شود. بعضی‌ها می‌گویند: ما «می‌خواهیم طلبه شویم، یا می‌خواهیم به دانشگاه امام صادق(ع) برویم برای اینکه رشد معنوی داشته باشیم و «آدم» بشویم.» در حالی که اینها می‌توانند هدفی بالاتر از این داشته باشند و آن خدمت به دین است، چون کسی که به دین خدمت کند، خداوند عنایات بیشتری به او خواهد داشت و اصلاً حسابِ جداگانه‌ای برای او بازخواهد کرد.
کسی که به قصد خدمت به دین و هدایت انسان‌ها، به سراغ کسب معارف دینی برود، می‌تواند تغییرات ویژه در زندگی خود و عنایات الهی به خودش را لمس کند. چون خدمت به دین، ارزشمندترین خدمت است. لذت معنوی و روحیِ این شغل، شاید در هیچ شغل دیگری پیدا نشود. رسول خدا(ص) به امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: «به خدا سوگند، اگر خداوند كسى را به دست تو هدايت كند برايت بهتر است از آنچه آفتاب بر آن طلوع و غروب مى كند؛ وَ ايْمُ اللَّهِ لَأَنْ يَهْدِيَ اللَّهُ عَلَى يَدَيْكَ رَجُلًا خَيْرٌ لَكَ مِمَّا طَلَعَتْ عَلَيْهِ الشَّمْسُ وَ غَرَبَتْ»(کافی/۵/۲۸)

 

انسان‌ها امروز بیش از هر چیزی به رهبران سالم نیاز دارند

 

 اساساً نتیجۀ نهائی تحصیل علوم و معارف دینی، رهبری کردن دل‌ها و اندیشه‌ها به سوی خدا و رهاسازی آنها از اسارت و بندگی طاغوت و ابلیس است. کسی که معرفت دینی پیدا کرد، چه جامعه‌ای کوچک در اطراف خود و چه جامعه‌ای بزرگتر در پیرامون خود را رهبری خواهد کرد و در مقام مربی جامعه قرار می‌گیرد. انسان‌ها امروز بیش از هر چیزی به رهبران سالم نیاز دارند. امروز جوامع بشری بیش از پزشک و مهندس و بیش از هر شغل دیگری به رهبران اجتماعی نیاز دارند که بتوانند گروه‌های بزرگ انسانی را هدایت کنند.
 امروز می‌توانید ببینید رهبران موثر و خوب در این منطقۀ حساس در جهان همه از عالمان دینی هستند. سه روحانی، مؤثرترین و مستقل‌ترین شخصیت‌های سیاسی هستند که پشت و پناه مردم خود هستند. رهبر عزیز انقلاب ما، حضرت آیت الله سیستانی و آقای سید حسن نصرالله. هماهنگی این دو بزرگوار با رهبر معظم انقلاب نیز برای همه مشخص است؛ این وضعیت تصادفی نبوده است و حزب یا جریان سیاسی خاصی هم چنین موقعیتی را پیش نیاورده است؛ این یک نیاز طبیعی است که منجر به چنین وضعیتی شده است.

  کسی که به قله‌های نجات بشریت علاقمند است، با وجود این شغل، چگونه می‌تواند به سراغ سایر مشاغل برود؟! غیر از موضوع استعداد که اگر کسی استعداد خاصی داشت طبیعتاً باید به دنبال استعداد خودش برود، ولی برای عموم مستعدین تحصیل در علوم دینی یک فرصت الهی است که بتوانند در حوزه‌های علمیه درس بخوانند.

 
نیاز به عالمان دینی که به دین مردم خدمت کنند، نیاز اول حیاتی کشور است/این نیاز بدون حضور جوانان مستعد در حوزه تأمین نمی‌شود
 

 نیاز به عالمان دینی که به دین مردم خدمت کنند، نیاز اول حیاتی کشور است و ما نمی‌‌توانیم این نیاز را به هیچ طریقی به جز حضور جوانان مستعد در حوزه‌های علمیه  تأمین کنیم. جوانانی که ابتدا حوزه‌های علمیه به آنها خدمت خواهند کرد و سپس آنان به خدمت و صیانت از حوزه‌های علمیه خواهند پرداخت.
 نکتۀ مهم و قابل توجه این است که حوزه‌های علمیه برای انواع استعدادها شغل‌های متنوع و ارزشمند ارائه می‌کند. یعنی وقتی عالم دینی شدی بنا بر استعداد و توانایی‌های خاص خودت می‌توانی از تحصیل در انواع شاخه‌های علوم دینی تا انواع خدمات از قبیل تحقیق و پژوهشگری، تبلیغ و نویسندگی، تدریس و امامت جماعت، و انواع فعالیت‌های فرهنگی را در جامعه انجام دهی. کسی در طلبگی نباید نگران آیندۀ شغلی خودش باشد.

 

طلبگی به چیزی بیش از علاقه نیاز دارد البته تحصیل معارف دینی لیاقت هم می‌خواهد. ما برای تحصیل علوم دینی، نیاز به انسان‌های شایسته و شریف داریم و خداوند هم خیلی در این زمینه سختگیر است. یعنی خداوند در پذیرش افراد لایق در این زمینه خیلی سختگیر است و هر کسی را نمی‌پذیرد. هر چند ممکن است کسانی باشند که نفوذی باشند و یا پس از حضور در حوزه ممکن است به دلائلی لیاقت خود را از دست بدهند، ولی غالباً هر کسی راه به چنین جایگاهی پیدا نمی‌کند.
  گاهی انسان خود را لایق نمی‌بیند ولی علاقمند است در این راه قدم بگذارد. در این صورت باید با توسل به ائمۀ هدی(ع) و تضرع در خانۀ خدا لیاقت را طلب کند و متواضعانه و متوکلانه قدم در این راه بگذارد. هرچند اساساً کسی نمی‌تواند به طور قاطع خود را لایق چنین جایگاهی ببیند که عُجب به دنبال خواهد آورد، ولی نباید کسی خود را به این دلیل از ورود به سلک روحانیت محروم نماید. همین‌که حاضر باشد ضرورت‌ها را بپذیرد کافی است.

  هر شغلی نیاز به علاقه هم دارد ولی در مورد طلبگی به چیزی بیش از علاقه نیاز هست؛ و انسان باید به راه و رسالت طلبگی معتقد و عاشق باشد تا توفیقات لازم را در این زمینه کسب نماید.  
 
 
 
منبع:http://www.aviny.com/
 نظر دهید »

تحریم خدا...!

16 بهمن 1393 توسط طلبه حقیر(حمیداوی)

 3 نظر
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

رهبر من ......!

از زمان حیات مبارک امام هم من همیشه نگران مسائل فرهـنـگـی بوده ‏ام بـنابراین لازم است نگرانی باشد اما علاج نگرانی مبارزه است. امام خامنه ای (مدظله العالی) اللهم جعلنا جندی الامام الهادی المهدی(عج)
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

دریافت کد هدایت به بالا برای وبلاگ





  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس